اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرکم

نویسه گردانی: KRKM
کرکم . [ ک ُ ک ُ ] (اِ) ۞ زعفران . (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عربی زعفران . (غیاث اللغات ). لیث گوید: آن زعفران است و ابوعمرو گوید کرکم و کرنب نباتی است که به زعفران مشابهت دارد. (ترجمه ٔ صیدنه ). ابن سراج گوید: کُرکُم اعجمی است و زعفران است واحد آن کرکمة است . و در حدیث است : تغیر وجه جبریل حتی عاد کانه کرکمة. (از المعرب ص 219). || بیخ ورس . (برهان ). عصفر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). عصفر و گفته اند شبیه آن است . کرکمة، پاره ای از آن . (از اقرب الموارد). || زردچوبه . زرچوبه . هَرد. (یادداشت مؤلف ). عروق الصفر. دارزرد. (برهان ذیل دارزرد). نوعی از عروق صفر را نامند. (فهرست مخزن الادویه ). || بعضی گویند داروئی است که به زیره ماند. (ترجمه ٔ صیدنه ). || مصطکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || علک . (اقرب الموارد). || نزد بعضی مامیران است . (فهرست مخزن الادویه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کرکم . [ ک َ ک َ ] (اِ) قوس قزح را گویند. (برهان ) (آنندراج ). آژفنداک . (ناظم الاطباء). کمان رستم . (یادداشت مؤلف ) : فلک مر جامه ای را ماند ...
کرکم . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است در استرآباد. (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 130 و ترجمه ٔ آن ص 174).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.