اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کرنا

نویسه گردانی: KRNA
کرنا. [ک َ ] (اِ مرکب ) کرنای . کرنی . نای که برای شنواندن مردم کر بکار رود. سماعه . (یادداشت مؤلف ). || نوعی از نفیر. (ناظم الاطباء). کره نای . خرنای . نوعی نفیر دراز که در قدیم در رزم بکار می رفت و اینک در ولایات شمالی ایران (مخصوصاً گیلان ) به هنگام اقامه ٔمراسم عزاداری (عاشورا) بندرت استعمال میشود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ج 3). یکی از اسباب موسیقی می باشد وبه هیئت شاخ نفیر ساخته شده است و در عیدها و زمان اعلان جنگ و غیره نواخته می شود. (از قاموس کتاب مقدس ). بوق بلندتر از سرنا با دهانه ٔ فراخ . طول بوق گاه نزدیک یک گز و نیم است . (یادداشت مؤلف ) :
کوس حاج است که دیو از فزعش گردد کر
زو چو کرنای سلیمان دم عنقا شنوند.

خاقانی .


|| آلتی است بادی و بلند که صدای آن بم است و چون سوراخ ندارد با انگشتان نواخته نشود و از این روی فقط برای دم دادن به کار می رود. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرنای شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کرنا. [ ک َ ] (اِ) قسمی از سماروغ . || انگور فرنگی که به فرانسه گروزی ۞ نامند. (ناظم الاطباء).
علت، دلیل
این نام در سنسکریت: کرنه karna (گوش)؛ در سغدی و پهلوی: karnā به معنی شیپور جنگ بوده است.***فانکو آدینات 09163657861
کرنا زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نواختن کرنا. دمیدن در کرنا.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شیخ کرنا. [ ش َ ک َ ] (اِخ ) یکی از دلقکهای عهد ناصرالدین شاه . فوت 1331 هَ . ق . (از فرهنگ فارسی معین ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.