کرند
نویسه گردانی:
KRND
کرند. [ ک ِ رِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش کرند. در دامنه ٔ کوهی بنا شده و منظره ٔ باصفادارد. گردنه ٔ پاطاق که یکی از نقاط مهم نظامی غرب است در مغرب آن قرار دارد. از شمال به زهاب ، از مشرق به ماهیدشت ، از جنوب به لرستان و از مغرب به عراق محدود است . (از جغرافیای غرب ایران صص 74-75). قصبه ٔ مرکزی بخش کرند از شهرستان شاه آباد. سردسیر است و تابستان آن معتدل ، از این جهت گردشگاه مردم شاه آباد و قصرشیرین است . در حدود 5هزار نفر که اکثر اهل حق هستنددر آنجا سکونت دارند. صنعت حدادی و کشت میوه و بخصوص انگور در کرند رونق دارد. دو زیارتگاه به نام مقبره ٔ بنیامین و پیرموسی از آثار قدیم و مورد توجه اهل حق این منطقه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کرند. [ ک ُ رَ ] (اِ) کرنده . میدان اسب دوانی را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || رنگی است مخصوص اسب که آن را کرن گویند. (برهان ). اسبی ...
کرند. [ ک ُ رَ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است که از طرف زردکوه می آید و مسکن لران است و از نواحی صفاهان می گذرد. (برهان ) (ناظم الاطباء). نام...
کرند. [ ک ُ رُ ] (اِ) کرنده . (ناظم الاطباء). کرنگه . (از برهان ). لیف جولاهگان و شوی مالان باشد و آن جاروب مانندی است که بدان آش و آهار بر ...
کرند. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاق بزرگ گرمسار که 424 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کرند. [ ک ِ رِ ] (اِخ ) بخشی است از شهرستان شاه آباد و محدود است از شمال به گوران ، از خاور به بخش مرکزی شاه آباد و از باختر به دهستان پاطا...
کرند. [ ک ُ رَ] (اِخ ) دهی است از بخش اترک شهرستان گنبدکاوس . سکنه ٔ آن 75 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کرند. [ ] (اِ) اسم هندی سنبادج است . (فهرست مخزن الادویه ).
(کُ رُ )کرند روستایی در فاصله ۴۰ کیلومتری شهر بُشرویه در خاور ایران است.
روستای کرند، از چهار طرف در میان کوه قرار قرار گرفته و تنها راه ارتباطی آن ...
kerend که نام شهری در استان کرمانشاه است، در سنسکریت krand و به معنی با صدای بلند خواندن یا فریاد کشیدن بوده است. (Émile Burnouf. Dictionnaire classiq...
کرند زدن . [ ک ُ رَ زَ دَ ] (مص مرکب )حلقه زدن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرند شود.