کروی
نویسه گردانی:
KRWY
کروی . [ ک ُ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب که سعی در کشتن سیاوش نمود. (فرهنگ جهانگیری ) (از فهرست شاهنامه ٔ ولف ). گروی . گروی زره . رجوع به گروی زره شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
کروی . [ ک ُ رَ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کره . گردو مانند کره . (ناظم الاطباء). چون کره . به شکل کره . گرد. مدور. گوی گونه . (یادداشت مؤ...
کروی زره . [ ک ُ ی ِ زِ رِه ْ ] (اِخ ) نام یکی از خویشاوندن افراسیاب است و در کشتن سیاوش سعی بسیار کرده است . (برهان ). وی سرانجام گرفتار ...
زاویه ٔ کروی . [ ی َ / ی ِ ی ِ ک ُ رَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) آن است که حادث شود میان دو خط مستقیم که هر یک مماس با قوس دائره ای است و آ...