اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کره

نویسه گردانی: KRH
کره . [ ک َ رَ / رِ ] (اِ) پوست دست و یا اعضاء را گویند که بسبب کار کردن بسیار سخت شده و پینه بسته باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). ظاهراً صورتی است از کوره یا کبره . شغه . پینه . رجوع به کوره و کبره شود. || چرک و وسخ و کثافت و ناپاکی . (ناظم الاطباء). بمعنی چرک هم آمده است که عربان وسخ خوانند. (برهان ). مطلق زنگ و چرک . (آنندراج ). چرک . (جهانگیری ). کبره . کوره :
چون دست و پای پاک نبینمت جان و دل
این هر دو پاک بینم و آن هر دو با کره .

ناصرخسرو.


|| زنگارمانند را گویند که بر روی نان و میوه و امثال آن نشیند و معرب آن کرج باشد چه هر چیز کره گرفته را متکرج خوانند. (برهان ). ۞ مسکه و زنگاری که بر روی نان و امثال آن نشیند و آن را بوزک نیز گویند و آن نان کره گرفته را به عربی متکرج خوانند. (آنندراج ). زنگارمانندی که بر روی نان و میوه و جز آن از بسیار ماندن نشیند. (ناظم الاطباء). کپک . کفک . کپره . کفره . سفیدک . در تداول مردم قزوین ، اور. کرج . سبزی نان و غیره چون دیری در رطوبت ماند. آنچه بر روی سرکه و مربا و نان و غیره بندد و برنگ سپید یا سبز و جز آن در حال فساد. (یادداشت مؤلف ). در تداول مردم بروجرد، کِرّه : سَنِه ؛ کره که بر نان و شراب افتد.(منتهی الارب ) : و اگر هیچ نمی دروی باشد [ در اقراص افعی ] بر نباید داشت تا کره نگردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || سفیدک و قشری که از کرم و آفات دیگر بر درخت نشیند : درخت سیب را آفت بسیار از کرم بوده که بهارگاه بر درخت آن پدید می آید و برگ آن می خورد و کره بر آن می نهد. (فلاحت نامه ). || در عبارت زیر ظاهراً بمعنی پوسیده آمده است . (از یادداشت مؤلف ) : و کره کاه کهن که در دیوار کهن شده باشد که به تازی کعوب التبن گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۶ ثانیه
زبان کره‌ای (به کره‌ای: 한국어/조선말) زبان رسمی دو کشور کره شمالی و کره جنوبی است. کره‌ای همچنین یکی از دو زبان رسمی در منطقه خودمختار کره‌ای یانبیَن در کش...
غار کَلْماکَره یک غار با اهمیت تاریخی در استان لرستان در غرب ایران است. این غار در شهرستان پلدختر در جنوب استان لرستان واقع شده‌است [۱].در غار کلماکره...
غار کَلْماکَره غار است با اهمیت تاریخی بسیار در استان لرستان در غرب ایران. این غار در شهرستان پلدختر در جنوب استان لرستان واقع شده‌است [۱].در غار کلم...
کره برآوردن . [ ک َ رَ / رِ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) کره بستن .کره گرفتن . کره زدن . اور زدن . کپک زدن . اور گرفتن . سفیدک زدن : کرج الخبز کرجاً...
کره کشی کردن . [ ک ُرْ رَ / رِ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به گشنی دادن مادیان تا نتاج آرد. (یادداشت مؤلف ). آبستن کردن مادیان تا بچه آ...
چرخ کره گیری . [ چ َ خ ِ ک َ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ماشین کره گیری . دستگاهی که از شیر کره ٔ آنرا جدا میکند. ماشین کره گرفتن از شی...
علی جان کره رودی . [ ع َ ن ِ ک َ رَ ] (اِخ ) (خواجه ...) وی در سال 923 هَ . ق . از جانب امیرسلطان به وزارت او منصوب گشت . (از حبیب السیر چ خی...
هخامنشیان ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۳۳۰ پیش از میلاد) بر بخش بزرگی از جهان شناخته شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شم...
کرح . [ ک ِ ] (ع اِ) خانه ٔ پارسای ترسایان . ج ، اَکراح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خانه ٔ راهب . ج ، اَکراح . (اقرب الموارد).
کرة. [ ک ُ رَ ] (ع اِ) گوی ، اصلها کُرْوْ. ج ، کُرین ، کِرین ، کَری ّ، کُری ً و کُرات . (منتهی الارب ). هر جسم مستدیر است . اصل کلمه کُرْوْ بوده ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۸ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.