اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کریم

نویسه گردانی: KRYM
کریم . [ ک َ ] (اِخ ) کریمخان زند پسر ایناق . از طوایف لک بود. پس از فوت پدر با برادرش صادق خان بزرگ طایفه ٔ زند شد در 1162 هَ . ق . به سپاه ابراهیم خان ، برادرزاده ٔ نادرشاه پیوست ، چون ابراهیم به دست شاهرخ نوه ٔ نادر کشته شد کریمخان قدرتی یافت و سرانجام بر علیمرادخان بختیاری و محمدحسن خان قاجار وآزادخان افغان و فتحعلیخان افشار پیروز شد و به استثناء آزادخان دیگر رقیبان او کشته شدند. علیمرادخان پس از شکست از کریمخان زند از شیراز به کرمانشاه رفت و شاه اسماعیل سوم که قبلاً به پادشاهی نشسته بود به کریمخان پیوست (1165 هَ . ق .) و کار کریمخان بالا گرفت و چون خویشتن را وکیل وی کرده بود به وکیل معروف شد. علیمرادخان در کرمانشاه سپاهی فراهم آورد و به مقابله ٔ کریمخان شتافت ، اما در ناحیه ٔ بیل آور شکست خورد و به دست محمدخان زند کشته شد. محمدخان از بزرگان زندیه بود که از کریمخان روی گردان شده و به علیمرادخان پیوسته بود. اما پس از کشتن علیمرادخان مورد عفوکریمخان قرار گرفت . پس از این واقعه ، کریمخان برای دفع محمدحسن خان به گرگان لشکر کشید، اما کاری از پیش نبرد. در این میان ، شاه اسماعیل سوم به اردوی محمدحسن خان پیوست و او را نایب السلطنه کرد، بدین جهت شکست در سپاه کریمخان افتاد و به اصفهان عقب نشست . در نبرد دیگری که در سال 1171 هَ . ق . درگرفت ، کریمخان ازاصفهان به شیراز رفت و متحصن شد. اما سپاه محمدحسن خان نتوانست محاصره ٔ شیراز را ادامه دهد و ناچار به استراباد بازگشت و در جنگی به دست شیخ علیخان زند کشته شد. از رقبای دیگر کریمخان آزادخان افغان سردار سپاه نادر بود که داعیه سلطنت داشت . در 1167 هَ . ق . در نبردی که میان او و کریمخان در ناحیه ٔ بروجرد درگرفت کریمخان شکست خورد، اما سرانجام کریمخان بر او غلبه کرد و او در 1175 هَ . ق . خود را تسلیم کریمخان کرد و تا آخر عمر مورد محبت خان زند بود. در سالهای 1174 و 1175 هَ . ق . کریمخان به دفع فتحعلیخان افشار آرشلو پرداخت . ابتدا در ناحیه ٔ قره چمن از وی شکست خورد، اما سرانجام بر وی غلبه کرد و فتحعلیخان به ارومیّه گریخت . کریمخان 9 ماه ارومیّه را محاصره کرد و در 1167 هَ . ق . فتحعلیخان تسلیم شد و مورد محبت او قرار گرفت ، اما چون سوء نیت وی بر کریمخان مسلم شد امر به کشتن او داد. در 1177 هَ . ق . والی بغداد به تحریک مولی مطلب مشعشعی به خوزستان تاخت . کریمخان به خوزستان رفت و طایفه ٔ آل کثیر و کعب را سرکوب کرد و لشکری به سرکردگی صادق خان برادر خویش به بصره فرستاد و آنجا را تصرف کرد. پس از این به تنظیم امور پرداخت و در آباد کردن شیراز کوشش بسیار نمود و سرانجام در1193 هَ .ق . در شیراز درگذشت . مدت سلطنتش سی سال و هشت ماه و نه روز بود. کریمخان تنومند، قوی هیکل ، نیرومند، شجاع و رئوف بود و با پیروان مذاهب مختلف به عدل رفتار می کرد. در لباس تکلف نمی کرد و گاهی لباسش مندرس می نمود. خود را به جواهر نمی آراست شبها مجلس عیش می آراست و شراب می خورد، اندک می خوابید و روزی دو بار سلام عام می داد مسکوکات وی نقشی چنین داشته است :
تا زر و سیم در جهان باشد
سکه ٔ صاحب الزمان باشد
که در بالای آن کلمه ٔ یا کریم نقش کرده بودند. سجع مهر وی این بوده است : یا من هو به رجاء کریم . (از تاریخ رجال ایران بامداد ج 3 صص 168-175). رجوع به همان کتاب ، مجمل التواریخ گلستانه ، تاریخ ایران سایکس ج 2 صص 399-409، تاریخ ایران سرجان ملکم و تاریخ ایران عباس اقبال شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کریم خان . [ ک َ ] (اِخ ) حاج محمدکریم خان کرمانی ، ابن ابراهیم خان قاجار کرمانی . از علمای نامی اواخر قرن سیزدهم هجری و از تلامذه ٔ سید کاظم...
کریم کلا. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از توابع بارفروش مازندران . (از سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 118 و ترجمه ٔ آن ص 159). دهی است از دهستان ...
ده کریم . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج . واقع در 13هزارگزی جنوب روانسر. سکنه ٔ آن 216 تن . آب آن از رودخانه ٔ قر...
کریم آسا. [ ک َ ] (ص مرکب ) همانند کریم : گر با همه عیبها کریم آسایی عیبت هنر است وزشتیت زیبایی .سعدی .
رباط کریم . [ رُ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای است جزء بخش شهریار شهرستان تهران و سکنه ٔ آن 2564 تن میباشد. آب این قصبه از قنات و سیاه آب بدست می ...
کریم کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین در شهرستان اردبیل ، جلگه ای و معتدل است . 171 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
کریم کندی . [ ک َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی در شهرستان بیجار، کوهستانی و سردسیر است و 260 تن سکنه دارد. صنایع دستی قالیچه و جاجیم...
کریم نژاد. [ ک َ ن ِ ](ص مرکب ) که نژادی بزرگ و بخشنده دارد : ایا کریم نژادی که تا شدی پیداز جود تو به جهان نام بخل شد معدوم .سوزنی .
کریم نهاد. [ ک َ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) کریم طبع. (فرهنگ فارسی معین ). با نهادی بزرگ : شاهی بود هنرپرورده ، کریم نهاد، بلندهمت . (سمط العلی ص 3...
کریم خصال .[ ک َ خ ِ ] (ص مرکب ) با خصال مردم کریم : جاوید شاد باد و تن آسان و تندرست آن مهتر کریم خصال ملک نژاد.فرخی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۸ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.