اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کسائی

نویسه گردانی: KSAʼY
کسائی . [ ک ِ ] (ع ص نسبی ) گلیم فروش . (السامی فی الاسامی ) (دهار). جمعی به این نسبت شهرت دارند که عبابافی و عبافروشی را می رساند. (الانساب سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کسائی . [ ک ِ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن حمزةبن عبداﷲبن عثمان بن فیروز یا علی بن حمزةبن عبداﷲبن بهمن بن فیروز. یکی از ائمه ٔ قرائت است . (منت...
کسائی . [ ک ِ ] (اِخ ) شاعر مروزی ، کنیه ٔ اوبنا بر نقل نظامی عروضی ابوالحسن و بنابر نقل آذر وهدایت ابواسحاق و لقبش مجدالدین است . مولدش مرو...
علی کسائی . [ ع َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عبداﷲبن عثمان اسدی کوفی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به کسائی . قاری و تجویددان و لغوی و نحوی ...
غلام کسائی . [ غ ُ م ِ ک ِ ] (اِخ ) علی بن مبارک لحیانی . وی تلمیذ کسائی بود و بدین سبب او را غلام کسائی گفته اند. رجوع به علی بن مبارک و ...
اسحاق کسائی . [ اِ ق ِ ک ِ ] (اِخ ) رجوع به کسائی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.