اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کس ء

نویسه گردانی: KS ʼ
کس ء. [ ک ُس ْءْ ] (ع اِ) دنباله ٔ چیزی . ج ، اَکساء. || رکب کسأه ؛ برگردن آن افتاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
اصطلاحی است عامیانه معادل کس خل یا کس میخ ،از 2 کلمه کس + مشنگ ساخته شده ،کس همان مادگی زن است و مشنگ به معنی انسان خل مانند یا گیج مثلا می گویند عجب...
وسیله است شبیه آلت تناسلی زنان که با سفال در قدیم می ساختند و مردان از آن وسیله برای ارضاء شهوت استفاده می کردند . الآن این وسیله را از سیلیکون یا پلا...
آن کس . [ ک َ ] (صفت + ضمیر مبهم ) آن آدمی . آن شخص ، به معنی «مَن » عرب : چنین گفت آن کس که پیروز گشت سر بخت او گیتی افروز گشت ... فردوسی ...
بی کس . [ ک َ ] (ص مرکب ) (از: بی + کس ) بی یار و یاور. (ناظم الاطباء) : ازین تخمه بی کس بسی یافتندکه هرگز بکشتنش نشتافتند. فردوسی .ولیکن خ...
مهره ای است که گویا از بقایای جانوران دریا گرفته و نرم تنان بدست آید و آن را درجزء نظر قربانی برای جلوگیری از چشم زدن به کودکان می آویزند. (لغات عامیا...
کس گفتن همان کس شعر گفتن است که از اواخر دهه 70 شمسی به اصطلاحات عامیانه راه پیدا کرد و در کل به معنی یاوه سرایی و سخنان مهمل و بیهوده گفتن است. همچنی...
کُس کردن. (کُس + کردن) اصطلاحی است عامیانه و بسیار تحقیر آمیز، با تداول زیاد در گفتگوهای جنسی مابین جوانان، بمعنی جماع کردن یک مرد با یک زن از راه محب...
کس خرنه . ( فارسی )، بی عرضه، پخمه، احمق، کسی که از فرط بی عرضگی در کس خر می نهد. توجه: کسقرنه (کُسْ‌قَرنِه درست است) قرن بر وزن وزن، از بیماری...
عشق بازی زن با مرد به گونه ای که به آن مرد اجازه دهد کیرش را داخل کس وی کند٠ همخوابگی زن با مرد به گویش عامیانه٠
کس بی مو کنایه از امری غیر معمول و غیر طبیعی است. در فرهنگ عامیانه و در میان افرادی که عفت در کلام ندارند استفاده میگردد به صورت ایراد کس بی مو گر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.