اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کس ء

نویسه گردانی: KS ʼ
کس ء. [ ک ُس ْءْ ] (ع اِ) دنباله ٔ چیزی . ج ، اَکساء. || رکب کسأه ؛ برگردن آن افتاد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
خروک تس کس . [ خ ُرْ وَ ت َ ک َ ] (اِ مرکب ) جُعَل . خُنفسا. کلمه ای است در «خروک » بنابر قول شیرازی ها. (از برهان قاطع). رجوع به خُرْوَک شود.
دادی کس . [ ک ِ ] (اِخ ) صورت یونانی شده کلمه ٔدادیک است که برخی آنان را با تاجیک های قرون بعد تطبیق میکنند کلیه اینان مردمان مشرق و ی...
(برگرفته از نوعی بازی عامیانه) کنایه از کارهای بی معنی و بی ربط کردن به منظور حیله گری و گره انداختن در کار. بهانه جویی بی ربط جهت جلوگیری از انجام ک...
خاتون کث . [ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است خرد [ از ماوراءالنهر بچاچ ] و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است نزدیک دیمعان ک...
اردلان کث . [ اَ دَ ک َ ] (اِخ ) شهرکی است در شاش ماوراءالنهر سیحون از اقلیم فرغانه . کلشجک ، خمبرک ، اردلان کث ، ستبغوانجناح ، شهرکهایی اند بیک...
دیمعان کث . [ ] (اِخ ) شهرکی است خرد از ماوراءالنهر به ناحیت چاچ و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است بنزدیک خاتو...
سان تروی کس . [ تْرُی ْ ک ُ ] (اِخ ) ۞ اسم سنتروک را نویسندگان قدیم چنین نامیده اند. سیناتروکس ۞ (فیله گون ) ۞ . سیناتروکس ۞ . ولی املاء...
این مثل را برای افرادی میزنند که به بیخود وبیجهت به بی دلیل گیر سه پیچ میدهد به شی ای یا کاری یا موضوعی یا فردی
کنایه از کار بیهوده کردن،وقت گذرانی به نام کار،کار بی فایده کردن، حرف های بی معنی و بهوده زدن، بیکارگی
گردنه ٔ همه کس . [ گ َ دَ ن َ ی ِ هََ م َ ک َ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه سنندج به همدان میان داشلاق و همه کس ، واقع در 130700گزی سنندج .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.