اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کسب

نویسه گردانی: KSB
کسب . [ ک ُ ] (ع اِ) کنجاره ٔ روغن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ثفل روغن و عصاره ٔ آن و معرب است . (از اقرب الموارد). نخاله ٔ هرتخمی که روغن آن را گرفته باشند. (یادداشت مؤلف ). کنجاره . (دهار). کنجاره ٔ روغن و آن ثفل روغن است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کسبه . (از برهان ) :
قوم گفتندش که هین اینجا مخسب
تا نکوبد جانستانت همچو کسب .

مولوی .


گروهی چو گاوان پروارخسب
تهی مغز و آکنده پیکر ز کسب .

حاج سیدنصراﷲ تقوی (از هنجار گفتار).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کسب اندوز. [ ک َ اَ ] (نف مرکب ) کسب اندوزنده . مال ورز.
کسب اندوزی . [ ک َ اَ ] (حامص مرکب ) عمل کسب اندوز که از کار و حرفه اندوخته کند. اندوختن با ورزیدن و اشتغال . مال ورزیدن : به زور و زرق کسب...
کسب نمودن . [ ک َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کسب کردن . تحصیل کردن . بدست کردن . بدست آوردن : آنچه تو کسب نمایی ز برای دگریست آسیا را ...
قشلاق کسب . [ ق ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان آورزمان حومه ٔ شهرستان ملایر واقع در 20 هزارگزی شمال راه اتومبیل رو کسب به جوکاره و همدان . مو...
عباس آباد کسب . [ ع َب ْ با دِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آورزمان شهرستان ملایر. واقع در 21هزارگزی شمال شهر ملایر و 5 هزارگزی خاور راه شو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کثب . [ ک َ ] (اِخ ) رودباری است مر طی را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کثب . [ ک َ ث َ ] (ع اِ) نزدیکی . یقال رماه من کثب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کثب . [ ک َ ث َ ] (اِخ ) موضعی است به دیار طی . (منتهی الارب ).
کثب . [ ک ُ ث َ ] (ع اِ) ج ِ کُثبَة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به کثبة شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.