کسب کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورزیدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). کوشش کردن و تحصیل نمودن . (ناظم الاطباء). الفغدن . الفنجیدن .(صحاح الفرس ) (یادداشت مؤلف ). اکتساب . حاصل کردن . بدست کردن . (یادداشت مؤلف ). اقتراف . (ترجمان القرآن ) (تاج المصادر). جرح . (ترجمان القرآن )
: انفقوا گفته ست پس کسبی بکن
زانکه نبود خرج بی دخل کهن .
مولوی .
رو توکل کن تو با کسب ای عمو
جهد می کن کسب می کن موبمو.
مولوی .
گر توکل می کنی در کار کن
کسب کن پس تکیه بر جبار کن .
مولوی .
کار بخت است آن و آن هم نادر است
کسب باید کرد تا تن قادر است .
مولوی .
آن خسروان که نام نکو کسب کرده اند
رفتند و یادگار از ایشان جز آن نماند.
سعدی .
رجوع به کسب شود.