اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کشاد دادن

نویسه گردانی: KŠAD DʼDN
کشاد دادن . [ ک ُ دَ ] (مص مرکب ) در مقصود بر روی کسی واکردن . (آنندراج ). گشاد دادن .
- کشاد دادن کار ؛ متعدی کشودن کار. (آنندراج ) :
کار را دادن کشاد آلوده خود را کردنست
تکیه بر دیوار در را وقت در واکردنست .

محسن تأثیر (ازآنندراج ).


رجوع به گشاد دادن شود.
- کشاد کار ؛ برآمدن حاجت . (آنندراج ). رسیدِ مقصود :
خدا که صورت ابروی دلگشای تو بست
کشاد کار من اندر کرشمه های تو بست .

حافظ (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.