اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کشت و درود

نویسه گردانی: KŠT W DRWD
کشت و درود. [ ک ِ ت ُ دُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) کشت و درو. کشت و برز. زرع . کشت . فلاحت .کشاورزی . عمل کاشتن و درو کردن . امور کشاورزی . رجوع به همین ترکیب و شواهد آن ذیل کشت شود :
از ایران پراکنده شد هرکه بود
نمانداندر آن بوم کشت و درود.

فردوسی .


بجستند بهره ز کشت و درود
نرسته است کس پیش از این نابسود.

فردوسی .


چو دردانه باشد تمنای سود
کدیور درآید به کشت و درود.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.