اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کشته زار

نویسه گردانی: KŠTH ZʼR
کشته زار. [ ک ِ ت َ / ت ِ] (اِ مرکب ) کشت زار. مزرعه : از آن چیزها نیز یکی آن بود که اندر خزینه فرش بساطی بود آن را باز کردندی و بدان نشستندی بدان وقت که اندر زمین سبزی و شکوفه نماندی و لب های آن بر کرانه گرداگرد به زمرد بافته بود هر که اندر آن بنگرستی پنداشتی مبقله ٔ خیار است یا کشته زاری . (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آنگه عیان شود که بود موسم درو.

حافظ.


نمیکنم گله ای لیک ابر رحمت دوست
بکشته زار ۞ جگرتشنگان نداد نمی .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.