کش زدن . [ ک َ زَ دَ ] (مص مرکب ) حریف را در کشتی پیش کشیدن که یکی از فنون کشتی است ، حالتی هست که هنگام اول کشتی گیری دستی ببازوی خود می زنند و آوازی که بزبان فرس مچ مچه بضم هردو میم و جیم فارسی گویند می کشند و دست حریف گرفته پیش می کشند و این از اهل زبان به تحقیق پیوسته . (از آنندراج ). پیش انداخته (در اصطلاح کشتی گیران امروز). || شراب خوردن . (از آنندراج )
: صبح مخموریست می غلطد به بستر سینه چاک
شب سیه مستی که از جام شفق کش می زند.
میرزا جلال اسیر (از آنندراج ).
بوسه ای زن به لب خویش دگر مستانه
رفتم از کار از این کش زدن مردانه .
میر نجات (از آنندراج ).