اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کشف کردن

نویسه گردانی: KŠF KRDN
کشف کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرده برداشتن . روپوش از روی چیزی بر کنار کردن . از زیر سرپوش خارج کردن . (یادداشت مؤلف ). || آزمودن . روشن کردن :
زهر نوع اخلاق او کشف کرد.
خردمند و پاکیزه دین بود مرد.

سعدی (بوستان ).


بجای سکندر بمان سالها
به دانادلی کشف کن حالها.

حافظ.


|| آشکار کردن . هویدا کردن :
ور ز بی سنگی سِرِّ دل خود کشف کند
در زمان ۞ زیر و زبرسنگ شود همچو کشف .

سوزنی .


|| پیدا کردن . دست یافتن . یافتن . (یادداشت مؤلف ) : در حال جوابی نبشت که اگر پیش از بلاغ کشف کنند از مؤاخذت ایمن باشند. (گلستان ). || استنباط کردن . استخراج کردن . بدست آوردن . || حل کردن مشکلی را. از پیش برداشتن . راه حلی یافتن . || تفسیر کردن . شرح دادن . (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.