اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کش کش

نویسه گردانی: KŠ KŠ
کش کش . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از بلوک خورکام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در 45هزارگزی خاور رودبار و سی و سه هزارگزی رستم آباد آب آن از چشمه و راه مالرو است بین این ده و صیقلده قلعه خرابه ای واقع است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کیش یک آدم‌کش[۱۳][۱۴] یا کیش حشاشی (به انگليسی: Assassin's Creed) که با نام‌های اسسینز کرید، عقیدهٔ حشاشین و اعتقاد به قتل نیز شناخته می‌شود، یک بازی ...
کش و مات . [ ک ِ ش ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کیش و مات . آخرین اخطار برنده ٔ شطرنج به حریف . (یادداشت مؤلف ).
کش رو کردن . [ ک َ / ک ِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) وردار ورمال کردن . لفت و لیس کردن . بردن و خوردن . (یادداشت مؤلف ).
"سید رضا‌کش" گورستانی است در روستای چمازکتی شهر‌ستان قائم‌شهر(شاهی‌ پیشین) که کنار جاده جویبار و در بخش شمالی این روستا واقع شده است.
ماه چاه کش . [ هَِ هَِ ک َ ] (اِخ ) همان ماه کاشغر است که ماه سیام باشد و کش شهری است مشهور به شهر سبز و کوه سیام در نواحی آن شهر است ....
کش و رو کردن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ / روُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به چرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. به حیله دزدیدن و چنانکه نبینند ...
چشمه کته کش . [ چ َم َ ک َ ت َ ک ِ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است متعلق به نوا که از جنوب به شمال جاری است و یک چارک ...
شاخ و شانه کش . [ خ ُ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که شاخ و شانه کشد. شاخشانه کش . تهدید کننده . رجوع به شاخ و شانه کشیدن شود.
قلعه ناوه کش . [ ق َ ع َ وِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 11هزارگزی جنوب خاوری سراب دوره و ...
سراب ناوه کش . [ س َ وَ ک َ ](اِخ ) دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد. مرکز دهستان واقع در 10 هزارگزی خاور سراب دوره و ک...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.