اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کش کش کش

نویسه گردانی: KŠ KŠ KŠ
کش کش کش . [ ک ِ ک ِ ک ِ / ک ُ ک ُ ک ُ ] (صوت ) آوازی که بدان سگ را بر سگی یا بر غریبی آغالند. (یادداشت مؤلف ) ۞ . || کلمه ای است که برای آرام کردن طفل شیرخواره ٔ گریان و خوابانیدن او گویند و عرب بیسک و ویسک گوید. (یادداشت مؤلف ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
کش کش . [ ک ُ ک ُ ] (صوت )کلمه ای که بدان سگ را بر مهاجمی (آدمی یا حیوان دیگر) برانگیزند و تحریک کنند و برآغالند و آن ممکن است مخفف کوش کو...
کش کش . [ ک َ ک َ ] (اِ) آنکه در پاره ای از اراضی کم آب چون کرمان آب را با آلتی مخصوص بجریان آرد. (یادداشت مؤلف ). || (ق مرکب ) خوش خو...
کش کش . [ ک ِ ک ِ ] (صوت ) آوازی است که بدان سگ را بر نخجیر یا سگی دیگر و امثال آن برآغالند. کیش کیش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کُش کُش ...
کش کش . [ ک ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از بلوک خورکام دهستان عمارلو بخش رودبار شهرستان رشت . واقع در 45هزارگزی خاور رودبار و سی و سه هزارگزی رس...
کش کش کردن . [ ک ِ ک ِ/ ک ُ ک ُ ک َ دَ ] ۞ (مص مرکب ) سگی را با گفتن کش کش بر سگی یا کسی برآغالیدن . (یادداشت مؤلف ). مُحارَشَة. مُهارَشَة...
کش و رو کردن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ / روُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به چرب دستی دزدیدن و گریختن چنانکه کسی نداند. به حیله دزدیدن و چنانکه نبینند ...
شاخ و شانه کش . [ خ ُ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کسی که شاخ و شانه کشد. شاخشانه کش . تهدید کننده . رجوع به شاخ و شانه کشیدن شود.
کش و قوز رفتن . [ ک َ / ک ِ ش ُ رَ ت َ ] (مص مرکب ) کش و قوس رفتن . (یادداشت مؤلف ).
کش و قوس رفتن . [ ک َ / ک ِ ش ُ ق َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دست دادن حالتی که در آن آدمی دستهای خود را از دو جانب بکشد و پشت و گردن بپیچد به ...
بست‌های قورباغه‌ای که در صنعت به عنوان مهارکش معرفی می‌شوند، دستگاهی است برای اعمال نیروی پیش تنیدگی معین در یک طناب ، کابل ، بادبند و ... . این دستگا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.