اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کعب

نویسه گردانی: KʽB
کعب . [ ک َ ] (اِخ ) ابن زهیربن ابی سلمی مزنی از شاعران بلندمرتبه ٔ عرب و از قصیده سرایان معروف مخضرمین است . او در خاندانی شاعرپرور پا به جهان گذارد. در خردی شعر شنید و بصباوت شعر نقل کرد و چون به بزرگی رسید شعر گفت . در تربیت ذوق شعری کعب پدرش زهیربن ابی سلمی اثری بزرگ داشت و آنقدر در این کار کوشا بود که چون کعب پیش از آنکه درفن شعرگویی صاحب قوت شود شعر گفت مورد ضرب و شتم اوقرار گرفت . مدتی از عمر کعب در عصر جاهلیت گذشت و چون کار پیغمبر اسلام بالا گرفت و در محافل عرب سخن از پیغمبر و عظمت او میرفت او برادر خود بجیر را به خدمت نبی فرستاد و مستفسر امر شد. بجیر چون به خدمت پیغمبر رسید اسلام آورد و دیگر نزد کعب برنگشت . این واقعه در طبع کعب اثر بد گذاشت و او را برانگیخت که قصیده ای در ملامت برادر و هجو نبی و اسلام بسراید و منتشر کند. چون این قصیده منتشر شد و به گوش پیغمبر اسلام رسید برآشفت و خون کعب را هدر کرد. مهدور دم شدن کعب موجب شد که بجیر بترسد و برادر را نیز بترساند و برانگیزاند که معذرت خواهی آغاز کند و اسلام آرد. کعب براثر این رأی برادر قصیده ٔ معروف خود را با مطلع:
بانت سعاد فقلبی الیوم مبتول
متیم اثر هالم یفد مکبول .
سرود و در مسجد مدینه عرضه کرد. آن حضرت چون قصیده ٔ کعب را شنید بر او رحمت آورد و از او راضی شد و از خونش درگذشت وردائی به وی هدیه کرد. پس از درگذشتن کعب معاویه آن ردا را خرید و در خاندان او بود تا خلافت به عباسیان رسید و آن جامه به تصاحب ایشان درآمد و چون المستعصم باﷲ آخرین خلیفه ٔ عباسی کشته شد (656 هَ .ق ) کسی ندانست که آن ردا چه شد. گروهی گفتند آن ردا را دختر مستعصم که زن شرف الدین هارون صاحبدیوان جوینی بود تسلیم شوی خود کرد و برخی گفتند به مادر خود که همسر عطا ملک برادر صاحبدیوان بود داد. (تجارب السلف چ مرحوم اقبال صص 354 - 356 نقل از حواشی دیوان منوچهری چ 2 دبیرسیاقی ص 267). رجوع به تعلیقات دیوان منوچهری ص 266 و 340 شود. قصیده ٔ کعب یکی از قصائد معروف عرب است و آنجا که به اعتذار و مدح رسول میرسد با این بیت آغاز میشود:
نبئت ان رسول اﷲ اوعدنی
والعفو عند رسول اﷲ مأمول .
و در این قصیده ٔ مدحیه صفات بیشماری ازقدرت اسلام آن روز در جزیرة العرب ذکر شده است . وفات کعب بسال 26 هَ .ق . است :
ور عطا دادن به شعر شاعران بودی فسوس
احمد مرسل ندادی کعب را هدیه ردی .

منوچهری .


این کعبتین بی نقش آورد سر به کعبم
تا بر دو کعبه گشتم چون کعب مدح گستر.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 188).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کعب باز. [ ک َ ] (نف مرکب ) کعب بازنده .غاب باز. قاب باز. آنکه با کعب بازی کند : مرد بود کعبه جو طفل بود کعب بازچون تو شدی مرد دین روی ز کعبه...
بنی کعب . [ ب َ ک َ ] (اِخ ) از ایلات و طوایف خوزستان و به چند طایفه منقسم میشوند: محیسن . ادریسی (دریس ). نصار. البغبش . عساکره . عتقیه . البص...
کعب دار. [ ک َ ] (نف مرکب ) دارای کعب و کعب در ظرفها حلقه مانندی است متصل به تحت ظرف و غیر از پایه ٔ آن است و بدان ظرف راست بر زمین قر...
کعب عمر. [ ک َ ع ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 50هزارگزی شمال باختری اهواز و کناررود کرخه با 2000نف...
کعب گرگ . [ ک َ ب ِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پژول گرگ . || (اِ مرکب ) مهره ای است که آن را پیکان و شاطران بعضی ولایتها در پای خود ب...
دختر کعب . [ دُ ت َ رِ ک َ ] (اِخ ) رابعه . رجوع به رابعه بنت کعب قزداری شود.
بنت کعب . [ ب ِ ت ُ ک َ ] (اِخ ) رجوع به رابعه ٔ بنت کعب قزداری و لباب الالباب شود.
کعب جوئی . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 10هزارگزی جنوب شوش و 4هزارگزی باختری شوسه ٔ دزفول به...
کعب غزال . [ک َ ب ِ غ َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شکر پنیر. آب نبات . زبان بره . (یادداشت مؤلف ). نوعی از شکر پاره . (ناظم الاطباء). کعب الغزا...
کعب مامة. [ ک َ ب ِ م َ ] (اِخ ) از صحابه ٔ رسول اکرم بود و روزگار در نهایت زهد و سخا گذراند. صائم الدهر و قائم اللیل بود و همیشه بخاطر داشت ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.