کعب
نویسه گردانی:
KʽB
کعب . [ ک َ ] (اِخ ) ابن سور تابعی بودو بزمان خلافت عمر قضاء بصره میراند. (یادداشت مؤلف ). وی در جنگ بصره که بسال 36 هَ .ق . از هجرت رخ دادجزو هواخواهان عائشه بود و در همان نبرد کشته شد.
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کاب . [ ب ُ ] (اِخ ) سانسکریت کاویه ۞ . یکی از مننترات ۞ بنات النعش در نزد هندوان . (تحقیق ماللهند ج 1 ص 198).
کره کاب . [ ک ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب اندیمشک . کوهستانی و گرمسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).