کعب
نویسه گردانی:
KʽB
کعب . [ ک َ ] (اِخ ) ابن مامة رجوع به کعب مامه شود.
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کاب . [ ب ُ ] (اِخ ) سانسکریت کاویه ۞ . یکی از مننترات ۞ بنات النعش در نزد هندوان . (تحقیق ماللهند ج 1 ص 198).
کره کاب . [ ک ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قیلاب اندیمشک . کوهستانی و گرمسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).