کف افکندن
نویسه گردانی:
KF ʼFKNDN
کف افکندن . [ ک َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کف دهان را بیرون انداختن . (فرهنگ فارسی معین ) :
معجر سر چو زان برهنه کنی
خشم گیرد کف افکند ز دهان .
طاهربن فضل (لباب الالباب چ نفیسی ص 28).
|| بمجاز، خشمگین شدن . غضب کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.