کفة
نویسه گردانی:
KF
کفة. [ ک َف ْ ف َ ] (ع اِ) دفعه . بار. مرة. (از اقرب الموارد). || لقیته کفة کفة و لقیته کفةلکفة و کفة عن کفة،یعنی ملاقات کردم او را و مواجه با او شدم به نحوی که دست به دست رسید و یا ملاقات کردم با وی و منع کردیم همدیگر را از نهوض و برخاستن . و آن ، دو اسم است که بمنزله ٔ اسمی واحد بکار رود و چون خمسة عشر مبنی برفتح باشد. (از تاج العروس ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تاج العروس شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کفح . [ ک َ ] (ع مص ) ۞ بوسه زدن ناگاه یا عام است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناگاه بوسیدن . (از ذیل اقرب الموارد). بو...
کفح . [ ک َ ف َ ] (ع مص ) ۞ شرمنده گشتن و بددل گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کُ فّ کردن. سُرفه کردن در گویش کازرونی(ع.ش)