کفة
نویسه گردانی:
KF
کفة. [ ک ِف ْ ف َ / ک ُف ْ ف َ ] (ع اِ) دام شکاری . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دام صیاد. (یادداشت مؤلف ). || چوب دف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || هر چیز گرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هر چیز مستدیر و دایره ای . (از اقرب الموارد). || گو، که آب در آن فراهم آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کِفاف ، کِفَف . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کفح . [ ک َ ] (ع مص ) ۞ بوسه زدن ناگاه یا عام است . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ناگاه بوسیدن . (از ذیل اقرب الموارد). بو...
کفح . [ ک َ ف َ ] (ع مص ) ۞ شرمنده گشتن و بددل گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کُ فّ کردن. سُرفه کردن در گویش کازرونی(ع.ش)