کلافه شدن
نویسه گردانی:
KLAFH ŠDN
کلافه شدن . [ ک َ ف َ / ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )سرگشته و سراسیمه شدن . مضطرب گشتن . (ناظم الاطباء). مانند کلافه سردرگم شدن . گیج شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || سرگشته شدن از گرما، از گرما نزدیک بیهوشی رسیدن . دل گرفتن از گرما یا بخار گرم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سخت ناراحت شدن : «از گرما کلافه شدم ». (فرهنگ فارسی معین ). بمعنی بهم خوردن حال و خارج شدن از حالت طبیعی بمناسبت گرمای زیاد (در حمام و یا در زیر آفتاب سوزان و غیره ) با علتهای دیگر هم ممکن است استعمال شود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ). || از کوره دررفتن . بیش از حد طاقت کسل یاناراحت و عصبانی شدن . (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.