اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلان شدن

نویسه گردانی: KLAN ŠDN
کلان شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بزرگ شدن : امیر چنان کلان شد که همه شکار بر پشت پیل کردی . (تاریخ بیهقی ).
هر خردی از او شد کلان و او خود
زی عقل نه خرد است و نه کلان است

ناصرخسرو.


بود همچون گوشتی کزوی گرفتی مار، خورد
گشت از اینسان چون کلان شد مارخور لکلک بچه .

سوزنی .


و رجوع به کلان و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
کلان سال شدن . [ ک َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیر و سالخورده شدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
کلان سرین شدن . [ ک َ س ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بزرگ گردیدن سرین . تبویص . تبازخ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به سرین و کلان شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.