اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلاه نهادن

نویسه گردانی: KLAH NHADN
کلاه نهادن . [ ک ُ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از تواضع و عجزو زبونی باشد. (برهان ). بمعنی کلاه پیش کسی نهادن . (آنندراج ). تواضع کردن عجز و زبونی نمودن . (ناظم الاطباء). عجز و زبونی کردن . (از انجمن آرا) :
کله با همتت بنهاده گردون
کمر در خدمتت بربسته جوزا.

انوری (از آنندراج ).


به کوی عشق تو جان در میان راه نهم
کلاه بنْهم ۞ و سر بر سر کلاه نهم .

خاقانی .


|| کنایه از سجده کردن و سر بر زمین نهادن هم گفته اند. (برهان ). سجده کردن و سر بر زمین نهادن . (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سر در کلاه کسی نهادن . [ س َ دَ ک ُ هَِ ک َ ن ِ /ن َ دَ ] (مص مرکب ) تابع و منقاد او بودن . (غیاث ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.