اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کلاهور

نویسه گردانی: KLAHWR
کلاهور. [ ک َ ] (اِخ ) نام پهلوانی بوده مازندرانی . برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج )(از فرهنگ رشیدی ) (از فرهنگ جهانگیری ) :
سواری که نامش کلاهور بود
که مازندران زو پر از شور بود.

فردوسی .


بیامد کلاهور چون نره شیر
به پیش جهانجوی ۞ مرد دلیر.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 2 ص 363).


کلاهور با دست آویخته
پی و پوست و ناخن فروریخته .

(شاهنامه ایضاً).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
کلاه ور. [ ک ُ وَ ] (ص مرکب ) بمعنی کلاه ملک . (آنندراج ). تاجور. کلاهدار. تاجدار. پادشاه . و رجوع به ترکیب کلاه ملک شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.