کلع
نویسه گردانی:
KLʽ
کلع. [ ک ِ ] (ع ص ) مرد درشت اندام زشت پیکر ناکس . ج ، کِلَعَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). درشت اندام لئیم . (از اقرب الموارد). || مرد نیکوسیاست : وگویند، هو کلع مال ؛ یعنی او برپا دارنده و نیکوتیمار کننده ٔ شتران است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). هوکلع مال ، او سائس شتران است . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۸ ثانیه
الف کلا. [ اَ ل ِ ک ِ ] (اِخ ) از دیههای کلاردشت (از کلارستاق مازندران ). رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 146 شود.
امیج کلا. [ اُ ک َ ] (اِخ ) نام محلی است در تنکابن . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو متن انگلیسی ص 25 و ترجمه ٔ فارسی ص 48).
باصر کلا. [ص ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل که در 12 هزارگزی جنوب باختری بابل و 3 هزارگزی شمال شوسه ٔ ...
بالا کلا. [ ک َ ] (اِخ ) از دهات چهاردانگه ٔ هزارجریب ساری . و رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 163 و 166 و رجوع به بالا کولا شود.
گیله کلا. [ ل ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل . واقع در 15هزارگزی جنوب باختری بابل و 3000 گزی شمال شوسه ...
گمیش کلا. [ گ ُ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از دهات بارفروش مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 160).
گرمی کلا. [ گ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بارفروش . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 157).
گرجی کلا. [ گ ُ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اسپیور و شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 5هزارگزی جنوب باختری ساری و پانصدگزی جنوب را...
کوشی کلا. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیاکلا که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 210 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
گالش کلا. [ ل ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از لفوز بخش مرکزی شهرستان شاهی ، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری شیرگاه کوهستان جنگلی ، هوای آن معتدل ...