گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کل کردن نویسه گردانی: KL KRDN کل کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کُلَه کردن . کوتاه بریدن درختی یاشاخی را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گمان برم که به فضل و بزرگواری خویش ببار آری آن شاخ را که او کل کرد.سوزنی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی کل کردن (کِ) پیمانه کردن، به اندازهی مشخص برداشتن نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود