کلک زدن . [ ک َ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تباهی کردن زن . تباه کاری کردن زن . نابسامانی کردن زن . کار نامشروع کردن زن . بکار نامشروع مرتکب بودن (بیشتر درزنان ). عمل بد کردن زن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منحرف شدن زن و رفیق داشتن و فاسق گرفتن او. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). || حیله کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
۞ حقه زدن . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).