اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کله

نویسه گردانی: KLH
کله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) هر چیز کوتاه و ناقص را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). کوتاه و ناقص و کوچک . (آنندراج ). کوتاه و ناقص . (فرهنگ فارسی معین ). || آدم کوتاه . (از برهان ). مردم کوتاه . (ناظم الاطباء). کوتاه . (از برهان ). مردم کوتاه . (ناظم الاطباء). کوتاه . قصیر. (فرهنگ فارسی معین ).کوتاه قد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || از نوک شکسته . کوتاه به علت شکستگی قسمتی از آن ؛ کارد کله . جاروب کله :
آقا آرحیم ستین دینه
با کاردی کله سری برینه .

(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


۞
|| بیدم و بیدسته . (فرهنگ فارسی معین ). کُل . ابتر. دم بریده . کوتاه دم . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). || (اِ) شرم مرد. نره . ذکر. (فرهنگ فارسی معین ). || قسمی ماهی خرد وسیاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || ملخ در لهجه ٔ کردی و لری و بختیاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کلة. [ ک ُل ْ ل َ ] (ع اِ) مؤنث کُل ّ. (منتهی الارب ). تأنیث کل است و گویند: کلة امراءة، همانگونه که گویند: کل امری ٔ . (از اقرب الموارد)....
کلة. [ ک َل ْ ل َ ](ع ص ) کارد کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.