کله
نویسه گردانی:
KLH
کله . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص ) بمعنی بی وفاو بی حقیقت و هرجایی هم آمده است . (برهان ). بی وفا و بی حقیقت و ناراست و مکار و هرجایی . (ناظم الاطباء).
- بی کله ؛ راست و باحقیقت و باوفا. (ناظم الاطباء).
|| مستبد. || آنکه هرجایی نباشد. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
کله گرد. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی از بخش سراسکند است که در شهرستان تبریز واقع است و 554 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
کله گوش . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) خشت یا آجری که گوشه ٔ آن شکسته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کله مار. [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) گونه ای قارچ که بدان فقع گویند. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به فقع شود.
کله مار. [ ک َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاست که در شهرستان نهاوند واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کله وار. [ ک ُ ل َه ْ ] (اِ مرکب ) به اندازه ٔ یک کلاه : هیچ قبایی نبرید آسمان تا دو کله وار نبرد از میان . نظامی .وز آن خلعت که اقبالش بریده...
کله میر. [ ک َ ل َ ] (اِ) این نام را در آذربایجان به سفیدار دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به سفیدار شود.
[ک َ ت َ /ک َ ل ِ ] ( مرکب ) کته در گویش سیستانی به معنای بزرگ و کله به معنای سر است و این کلمه در گویش سیستانی در زمان سخره گرفتن شخص به کار م...
نیم کله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) نیم ساخته . ناتمام . (غیاث اللغات ). در جنوب ایران - از جمله در سیرجان - آن را نیم کاله گویند. به معنی ...
اصطلاح مشهدی به معنی مشغول چیزی وقت گیر و بی ارزش شدن است.
مثال: خودت را کله ونگ این دوچرخه نکن، درس بخوان
واژه سربند که تقریبا شبیه سرگرم است ن...