اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کله

نویسه گردانی: KLH
کله . [ ک َ ل َ ] (اِخ ) نام شهری و مدینه ای در میان جزیره ای . (از برهان ). بندرگاهی است در هند و در نیمه راه عمان و چین واقع است . (از معجم البلدان ). کله از شهرهای هند است در شرق دریا. (از اخبار الصین و الهند ص 10). بندری است در اقیانوس هند. (نخبةالدهر ص 152) :
نهانیهای اسکندر به ایران آری از یونان
خزینه ٔ شاه زنگستان به غزنین آری از کله . ۞

فرخی .


چنین هر یکی همچو شیر یله
گزین کرد و شد تا به شهر کله .

اسدی .


پادشاه قنوج را هر کسی باشد رای خوانند... پس اندر شهرها به سراندیب ... و زمین کله تا هندوستان اندرونی سولاهط. (مجمل التواریخ و القصص ص 422). خلق را از راه وعظ، کن و مکن می فرماید و گاه به زبان اهل حله ثنا می سراید گاهی به لغت اهل کله . ۞ (مقامات حمیدی از آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کله . [ ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) رخساره و روی را گویند. (برهان ). رخساره و روی . (ناظم الاطباء). رخساره . روی . چهره . (فرهنگ فارسی معین ) : چون خن...
کله . [ک َ ل َ / ل ِ ] (اِ) محل . جای . زار. سار؛ کنوس کله ؛ ازگیل زار (در دیلمان ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (ص ) هر چیز کوتاه و ناقص را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). کوتاه و ناقص و کوچک . (آنندراج ). کوتاه و ناقص . (فرهنگ فار...
کله . [ ک ُل ْ ل َ / ک ُ ل َ ] ۞ (اِ) موی سر و موی کاکل را گویند که یک جا جمع کرده باشند. (برهان ) (ناظم الاطباء). موی کالک . گله . (فرهنگ ...
کله . [ ک ُ ل َه ْ ] (اِ) مخفف کلاه است . (برهان ). مخفف کلاه و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). کلاه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قبا جوشن و اس...
کله . [ ک ُ ل َه ْ ] (اِ) به معنی حرکات در جماع مشهور است . (برهان ).جنبش و حرکت در حین جماع . (ناظم الاطباء). و رجوع به کله [ ک َ ل َ / ل ِ...
کله . [ ک ُ ل َ / ل ِ ] (اِ) خوره . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کُلی (بیماری ) شود.
کله . [ ک ِ ل َ / ل ِ ] (اِ) بخیه زدن جامه را گفته اند. (برهان ). بخیه و بخیه زدگی . (ناظم الاطباء). و رجوع به کله [ ک َ ل َ / ل ِ ] (معانی پ...
کله .[ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی سر باشد مطلقاً اعم ازسر انسان و حیوان دیگر. (برهان ). رأس و سر. سر انسان و دیگر حیوانات . (ناظم الاطباء)....
کله . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (ص ) بمعنی بی وفاو بی حقیقت و هرجایی هم آمده است . (برهان ). بی وفا و بی حقیقت و ناراست و مکار و هرجایی . (ناظم الا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.