کله منار. [ ک َل ْ ل َ
/ ل ِ م َ ] (اِ مرکب ) مناری که در آن کله ٔ دزدان و رهزنان را چینند برای عبرت گرفتن باقی ماندگان آنها. (آنندراج ). ستون و یا برجی که در کنار جاده از کله ٔ دزدان و مردمان قطاع الطریق بر پا کنند تا دیگران عبرت گیرند. (ناظم الاطباء). مناری که در آن کله ٔ دزدان و راهزنان و محکومان را چینند تا مایه ٔ عبرت مردم گردد. منارکله . (فرهنگ فارسی معین )
: به دست خالی از این راه آخرت گذر است
بسان کله منارت اگر هزار سر است .
رازی (از آنندراج ).
|| مناری که فاتحین و جهانگشایان مغول و بعد از مغول از سر کشتگان می ساخته اند، نشانه ٔ فیروزی خود را. مناری که پادشاهان از سر بریده ٔ دشمنان می کردند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || به اصطلاح لوطیان نره باشد. (آنندراج ). در اصطلاح لوطیان ، نره . شرم مرد.(فرهنگ فارسی معین )
: شد سرآمد به رنگ کله منار
در جهان هر که او زیاده سر است .
عبدالغنی قبول (از آنندراج ).