کم آوردن
نویسه گردانی:
KM ʼAWRDN
کم آوردن . [ ک َ وَ / وُ دَ ] (مص مرکب ) غلبه کردن .
- کم آوردن کسی را ؛ غلبه کردن بر او. (فرهنگ فارسی معین ). بامن برآیند یا توانند که با من کاوند و مرا کم آرند... (کشف الاسرار ج 6ص 552، از فرهنگ فارسی معین ). کفره ٔ قریش ما را کم توانند آورد. (کشف الاسرار ج 6 ص 238، ایضاً).
|| کسر پیدا کردن ازحد معین که مورد حاجت است . از حد لزوم و احتیاج کمتر موجود داشتن چیزی . کسرآوردن : حسابدار بانک امروز دویست تومان کم آورد. برای خرید به بازار رفتیم اما پول کم آوردیم و مقروض شدیم .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
پای کم آوردن . [ ک َ وَ دَ ] (مص مرکب ) عاجز شدن . کوتاهی کردن در کاری بمقابله ٔ کسی . (غیاث اللغات ) : من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن ...