اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمال

نویسه گردانی: KMAL
کمال . [ ک َ ] (اِخ ) نام وی سید کمال کجکولی ، ساکن بلخ و معاصر امیرعلیشیر نوایی بود و گویند صد هزار بیت شعر گفته است . این مطلع از اوست :
ای روشنی از نور رخت دیده ٔ جان را
بر خاک نشانده قد تو سرو روان را.

(از رجال حبیب السیر ص 138).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کمال خجندی . [ ک َ ل ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) رجوع به کمال الدین خجندی شود.
تمام و کمال . [ ت َ م ُ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تمام کمال . تمام و کامل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): قرض خود را تمام و کمال پرداخت ....
حسن بک کمال . [ ح َ س َ ب َ ک َ ] (اِخ ) ابن احمد کمال پاشا. مشهور، در پزشکی قدیم و جدید تألیفها دارد. (معجم المطبوعات ).
کمال سمنانی . [ ک َ ل ِ س ِ ] (اِخ ) استاد امام فخرالدین رازی و از افاضل زمان اوست . (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 315).
کمال اقلیدی . [ ک َ ل ِ اِ ] (اِخ ) از پیشوایان فرقه ٔ حروفیه بود که در زمان شاه عباس اول صفوی در راه خراسان با جمعی دیگر بقتل رسید. (از ...
کمال بخشیدن . [ ک َ ب َ دَ ] (مص مرکب ) کامل کردن : ناقص محتاج را کمال که بخشدجز گهر بی نیاز ساکن کامل .ناصرخسرو.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حس برتری داشتن بردیگران، مباهات کردن،
رودخانه کمال . [ ن َ / ن ِ ](اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه از شهرستان جیرفت واقع در 40هزارگزی جنوب ساردوئیه و 22هزارگ...
کمال اصفهانی . [ ک َ ل ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به کمال الدین اسماعیل شود.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۳ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.