کمال الدین
نویسه گردانی:
KMAL ʼLDYN
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالغنایم عبدالرزاق بن ابی الفضایل جمال الدین کاشانی . از عرفای بزرگ عهد سلطان ابوسعید بهادرخان و از معاصران علاءالدوله ٔ سمنانی بود که این دو عارف بزرگ در بعضی مباحث عرفانی با یکدیگر مباحثه و مکاتبه کرده اند. او را سه کتاب عرفانی معتبر است که هر سه به عربی نوشته شده است و عبارتند از: 1- شرح فصوص الحکم ابن العربی ، 2 - شرح منازل السائرین خواجه عبداﷲ انصاری ، 3 - اصطلاحات الصوفیه ، که کتاب نفیسی است در شرح اصطلاحات معمول بین عرفا و متصوفه . (از تاریخ مغول ص 509).
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۳ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ )حاکم ناحیه ٔ «جند» بود که به وسیله ٔ اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632). و رجو...
کمال الدین . [ ک َ لُدْدی ] (اِخ ) رجوع به اجل کمال الدین (سید...) شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به دمیری شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابن الزملکانی ، محمدبن علی انصاری سماکی ملقب به جمال الاسلام از مشاهیر ادبا و فقهای شافعیه بود و در بیس...
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالبرکات عبدالرحمن بن محمدبن ابی الوفا معروف به ابن انباری نحوی . رجوع به انباری شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ](اِخ ) ابوالحسن علی بن عیسی بن فرج بن صالح ربعی شیرازی . رجوع به ابوالحسن علی ... و ابوالحسن فارسی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالعطاء محمودبن علی بن محمود کرمانی ، متخلص به خواجو. رجوع به خواجوی کرمانی شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح بنداربن ابونصر خاطری رازی . رجوع به بندار شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوالوفاء شیرازی . رجوع به ابوالوفاء کمال الدین و تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 349 شود.
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) ابوحفص عمربن احمدبن هبةاﷲ حلبی (586 - 660) فقیه و محدث . و رجوع به ابن العدیم و عمربن احمدبن هبةاﷲ شود...