کمال الدین
نویسه گردانی:
KMAL ʼLDYN
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن همام الدین عبدالواحد... و رجوع به ابن همام شود.
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) علی سمیرمی . وزیر محمودبن محمدبن ملکشاه بود و به خنجر یکی از فدائیان اسماعیلی کشته شد. (از حبیب السیر چ ...
کمال الدین . [ ک َلُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن علی خازن از وزرای دولت سلجوقی است . (تجارب السلف ص 282). از وزرای مسعودبن محمدبن ملکشاه و مردی ...
کمال الدین پشته . [ ک َ لُدْ دی پ ُ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش لنگرود است که در شهرستان لاهیجان واقع است و 126 تن سکنه دارد. (ا...
کمال الدین حمصی . [ ک َ لُدْ دی ن ِ ح ِ ] (اِخ ) ابومنصور مظفربن علی بن ناصرالقرشی ، از اطبای مشهور اسلامی است . وی نزد شیخ رضی الدین الرحبی ...
قاضی کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) حسن حسینی . وی بحسن خلق و لطف طبع و علو همت و وفور سخاوت موصوف و از جمله ٔ اشراف سادات گرگان به ...
قاضی کمال الدین . [ ک َ لُدْ دی ] (اِخ ) میر حسن یزدی . رجوع به قاضی میبدی شود.
کمال الدین بهزاد. [ ک َ لُدْ دی ن ِ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به بهزاد شود.
کمال الدین خجندی . [ ک َ لُدْ دی ن ِ خ ُ ج َ ] (اِخ ) از ناحیه ٔ خجند ماوراءالنهر است که در بدایت عمر خود به تبریز مهاجرت کرد و در خدمت سلطان ...
کمال الدین فارسی . [ ک َ لُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) محمدبن الحسن مکنی به ابوالحسن متوفی به سال 720 هَ . ق . (1320 م .) یکی از دانشمندان سرشناس ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.