اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمان خانه

نویسه گردانی: KMAN ḴANH
کمان خانه . [ ک َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جایی که کمان را در آن گذارند. قربان . (فرهنگ فارسی معین ).
|| گوشه ٔ کمان . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مِرکَضَه ٔ قوس و آن دوخانه باشد. سِیَه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- کمان خانه ٔ ابرو ؛ ابروی کمان مانند. (فرهنگ فارسی معین ). قوس ابرو :
من از این هر دو کمان خانه ٔ ابروی تو، چشم
برنگیرم وگرم دیده بدوزند به تیر.

سعدی .


دل که از ناوک مژگان تو در خون می گشت
باز مشتاق کمان خانه ٔ ابروی تو بود.

حافظ.


در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
محراب ، کمان خانه ٔ ابروی تو سازم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۴ ثانیه
خانه ٔ کمان . [ ن َ / ن ِ ی ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمتهای منحنی کمان مابین محل دست و سر کمان که قسمت بالای آن را خانه ٔ بالا و ...
خانه برداشتن کمان . [ ن َ / ن ِ ب َ ت َ ن ِ ک َ ] (مص مرکب ) کج شدن گوشه های کمان از وضع اصلی خود. (آنندراج ) : کمان ابروانش خانه برداشت بب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.