کمان کش . [ ک َ ک َ
/ ک ِ ] (اِ مرکب ) کش و قوس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ظاهراً گشودن دستها به هنگام خمیازه چونانکه تیرانداز کمان را کشد
: و از خصایص و خوارق عادات او
۞ آن بود که هرگز... آب دهن و بلغم ... نداشت و خمیازه و کمان کش ننمود.(تذکرةالائمه ٔ مجلسی ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).