اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کمر کردن

نویسه گردانی: KMR KRDN
کمر کردن . [ ک َ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب )چون کمربند گرداگرد چیزی را احاطه کردن . با چیزی دور چیز دیگر را مانند کمربند احاطه کردن :
چو آن دید سیندخت بر پای جست
کمر کرد بر گردگاهش دو دست .

فردوسی .


تا دستها کمر نکنی در میان دوست
بوسی به کام دل ندهی در دهان دوست .

سعدی .


|| کمربند کردن :
کمر کن سر زلف بر بندگیش
که فرخ بود بر تو فرخندگیش .

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
کمر سخت کردن . [ ک َ م َ س َ ک َ دَ] (مص مرکب ) استوار بستن کمربند بر میان . کمربند رامحکم بر میان بستن انجام دادن کاری را : برآمد چو خورشید ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.