اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کم زده

نویسه گردانی: KM ZDH
کم زده . [ ک َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )اظهار عجز کرده . (فرهنگ فارسی معین ). || حقیر شمرده . فرومایه محسوب شده . (فرهنگ فارسی معین ).ذلیل و خوار. (ناظم الاطباء). || شخصی را گویند که پیوسته در قمار نقش کم زند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کم زدن و کم زن شود. || کم بخت . (آنندراج ). کم بخت . بی دولت . (فرهنگ فارسی معین ). || آواره وسرگشته . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) :
طالع بد بود و بد اختر شدم
کم زده ٔ کوی قلندر شدم .

نظامی (از آنندراج ).


۞
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.