کمل
نویسه گردانی:
KML
کمل . [ ک َ م َ ] (اِ) کُلَش .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلش شود.
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کمل . [ ک ُم ْ م َ ] (از ع ، ص ، اِ) ج ِ کامل . (ناظم الاطباء). || کامل . بزرگ . توضیح آنکه این کلمه در عربی هر چند وزناً نظیر دارد (رُکّع، سُج...
کمل . [ ک َم َ ] (ع ص ) تمام . یقال : اعطاء المال کملاً؛ ای کاملاًو کذا اعطه کملاً. (منتهی الارب ). تمام . (آنندراج ). تمام و کامل . (ناظم الاط...
کمل. ("ک" با آوای زبر )، (مازنی) کاه برج و کاه گندم . "مفته کمل لیفا کننه".