اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کناره کردن

نویسه گردانی: KNARH KRDN
کناره کردن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کناره گرفتن . عزلت گزیدن و دست کشیدن و بازگشتن و برگشتن . (ناظم الاطباء). دوری جستن . دوری نمودن . اعراض کردن :
و گر با سرشبان خلق صحبت کرد خواهی تو
کناره کرد بایدت ای پسر زین بی کناره رم .

ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269).


کناره کند زو خردمند مردم
نگیرد مگر جاهل اندر کنارش .

ناصرخسرو.


کردم کناره از طرب و بی نصیب ماند
این صدهزارساله عروس از کنار من .

ناصرخسرو.


امروز یکی هفته است کان ماه دوهفته
کرده ست کناره زپی بوس و کناری .

سنایی .


خرسند شدن به یک نظاره
زآن به که ز من کند کناره .

نظامی .


در روی پدر نظاره می کرد
نشناخت از او کناره می کرد.

نظامی .


به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه ٔ بزم طرب کناره کنم .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.