اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کناره گرفتن

نویسه گردانی: KNARH GRFTN
کناره گرفتن . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) دوری کردن . اعتزال . دوری جستن . انزوا گزیدن . دوری گرفتن :
کناره گیر از او کاین سوار تازانست
کسی کناره نگیرد سوار تازان را.

ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 9).


گر دوستیت جرم است آن جرم کرده آمد
از بهر این نگیرند از دوستان کناره .

رفیع مروزی .


گفت چرا بت می پرستید و بتان را خدا می دانید و از آفریدگار خویش کناره می گیرید. (قصص الانبیاء ص 133).
تقدیر در این میانم انداخت
هر چند کناره می گرفتم .

سعدی .


متوقع که در کنارش گیرم ، کناره گرفتم . (گلستان سعدی کلیات چ مصفا ص 92).
فخرالدوله از ایشان کناره گرفت و دوری جست . (تاریخ قم ص 8).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.