اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کند کردن

نویسه گردانی: KND KRDN
کند کردن . [ ک ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سست و ناتوان کردن . از کار انداختن :
تا آن جوان تیز و قوی را چو جادوان
این چرخ تیزگرد چنین کرد کند و پیر.

ناصرخسرو.


|| تیزی و حدّت چیزی را کاستن . برندگی چیزی را از بین بردن : بدین سبب است که سرکه دندان کند کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
ترشی های چرخ ناشیرین
کند کرده است تیز دندانم .

روحی ولوالجی .


تواضع کن ای دوست با خصم تند
که نرمی کند تیغ برنده کند.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.