اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کنشت

نویسه گردانی: KNŠT
کنشت . [ ک ُ ن ِ ] (اِمص ) کردار. چنانکه گویند: «بدکنشت »؛ یعنی بدکردار. (از برهان ) (ناظم الاطباء). بدین معنی به ضم اول معادل «کُنِش ». (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
به گفتار گرسیوز بدکنشت
نبودی درختی ز کینه به کشت .

فردوسی .


و رجوع به کُنِش و بدکنشت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کنشت . [ ک ُ / ک ِن ِ ] ۞ (اِ) به معنی آتشکده است و معبد یهودان . (برهان ) (از ناظم الاطباء). آتشکده ٔ پارسیان و محل عبادت آنان بوده چنانک...
کنشت . [ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پایروند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 170 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.