اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کو

نویسه گردانی: KW
کو. [ ک َ / ک ُ] (ص ) زیرک و عاقل . (برهان ). زیرک و خردمند. (آنندراج ). زیرک و خردمند و با وقوف و هوشیار. (ناظم الاطباء). زیرک و هوشیار. (فرهنگ فارسی معین ) :
کو نبود آنکه دن پرستد هرگز
دن که پرستد مگر که جاهل و کودن ۞ .

ناصرخسرو.


|| (اِ) توانایی و قدرت . || قامت و قد و اندام . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
پلی کو. [ پ ِل ْ لی ک ُ ] (اِخ ) سیلویو. ادیب ایتالیائی . متولد در سالوس . وی مدت نه سال در زندان سپیل برگ ۞ بسربرد و در آنجا کتاب جانگداز ...
بچه ٔکو. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بچه که از کوچه بردارند و پرورش دهند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). ک...
تالی کو. (اِخ ) سیزدهمین از اولوس جغتای در ماوراءالنهر ظاهراً از (708 - 709). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 215).
پیله کو کردن . [ ل َ / ل ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیم کوب کردن . پله کو کردن . نیم کوفته کردن . بلغور کردن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.