اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کو

نویسه گردانی: KW
کو. (اِ) راه فراخ و بزرگ را گویند که شاهراه باشد. (برهان ). شاهراه . (ناظم الاطباء). || کوی . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مخفف کوی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محله . (غیاث ) :
آن سگی در کو گدایی کور دید
حمله می آورد و دلقش می درید.

مولوی .


دگر روز شد گرد هر کو دوان
عسل بر سر و سرکه بر ابروان .

سعدی .


- کوبه کو ؛ محله به محله . کوی به کوی . (فرهنگ فارسی معین ) :
وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
طالب مردی دوانم کو به کو.

مولوی .


وقت اندیشه دل او رزم جو
وقت ضربت می گریزد کو به کو.

مولوی .


ای بگشته زین طلب تو کو به کو
چند گویی آن گلستان کو و کو.

مولوی .


سگ ز پی جیفه رفت در به در و کو به کو
گر به سگی قائمی جیفه ٔ دنیا طلب .

وحشی (از فرهنگ فارسی معین ).


|| راه کوچک و تنگ . (برهان ) (ناظم الاطباء). کوچه . (غیاث ) :
نیزه بازی اندرین کوهای تنگ ۞
نیزه بازان را همی آرد به ننگ .

مولوی .


|| چارراه . || بازارجای . || میدان . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
پلی کو. [ پ ِل ْ لی ک ُ ] (اِخ ) سیلویو. ادیب ایتالیائی . متولد در سالوس . وی مدت نه سال در زندان سپیل برگ ۞ بسربرد و در آنجا کتاب جانگداز ...
بچه ٔکو. [ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / چ ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بچه که از کوچه بردارند و پرورش دهند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). ک...
تالی کو. (اِخ ) سیزدهمین از اولوس جغتای در ماوراءالنهر ظاهراً از (708 - 709). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 215).
پیله کو کردن . [ ل َ / ل ِ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیم کوب کردن . پله کو کردن . نیم کوفته کردن . بلغور کردن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.